گروه معارف - رجانیوز : هنر اسلامی آن هنری است که در خدمت معارف ارزشمند اسلامی و آرمان های بلند آن باشد و بتواند مرز های حق و باطل را برای جامعه خویش خط کشی نماید . هستند جوانانی که زندگی خود را وقف عرصه های مختلف هنر اسلامی کرده باشند تا بدینوسیله علمدار و منادی جبهه ی حق و وسیله ی شناخت باطل باشند . در همین راستا با اسماعیل شبرنگ ؛ شاعر و مداح انقلابی همراه شده ایم تا گوشه ای از موفقیت های جوانان انقلابی این مرز و بوم را به تحریر در آوریم .
معرفی و مقدمه :
بنده اسماعیل شبرنگ هستم ؛متولد خرداد ماه ودر شهر تهران به دنیا آمده ام . بنده در رشته ریاضی فیزیک کنکور دادم و توانستم وارد دانشگاه شریف بشوم و در رشته فیزیک به ادامه تحصیل بپردازم . من به دلیل اینکه رتبه خوبی داشتم قانونا می توانستم در دو رشته تحصیل کنم و به دلیل علاقه ای که داشتم یکی از گرایش های رشته الهیات و معارف اسلامی را در دانشکده الهیات دانشگاه تهران انتخاب کردم . البته من در مورد دانشگاه شریف حرف زیاد دارم اما با وجود بسیج دانشگاه شریف و ورودم به حوزه ی علوم اسلامی دانشگاه شریف من بیشتر به رشته ی الهیات ترغیب شدم . به همین علت ها من به سمت الهیات رفتم و گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی را البته با توجه به پیش نیازهایی که داشتم انتخاب کردم . چون شاعر بودن و مداح بودن رشته ی علوم قرآن و حدیث و تاریخ اسلام را بیشتر می طلبد چرا که بررسی تاریخ اسلام و مقاتل کار تخصصی است . من این رشته را در سال 91 آغاز کردم و هم اکنون هم فارغ التحصیل شده ام . عرصه های فعالیت من مختلف بود . از نویسندگی شروع کردم و در مجله ها و سایت های مختلف قلم زدم . من در کارهای قرآنی ، هم ،علاقه داشتم و هم فعالیت کردم و مقاله ای نوشتم و کسب رتبه هم به لطف خدا کردم . البته من بحث قرائت و اذان را هم در حیطه فعالیت های قرآنی ورود داشته ام .
ورود به عرصه ی شعر :
پس از این ها نظرم به حوزه شعر جلب گردید و بسیار به این حوزه علاقه مند بودم چرا که در حوزه ی شعر ، شاعر توان خلق و ابداع یک اثری را دارد . من از ابتدا به خلق و ابداع اثر علاقه مند بودم و علاوه بر ثبت اختراع های دیگری که دارم و در حال پیگیری آن در بنیاد نخبگان هستم ، شعر را هم ادامه دادم تا خالق اثر باشم . من دبیرستان بودم و یک استاد خوب ادبیات داشتم . علاقه خودم را به حوزه ی شعر به ایشان ابراز داشتم و جرقه ی اول حضور من در دنیای شعر از آنجا کلید خورد . باید توجه کرد ، حضور الگو برای هر شخصی بسیار مهم و تاثیر گذار است و در آن زمان معلم ادبیاتم برایم یک نمونه و الگو بود . همان سال بود ، با وجود اینکه شعر هم کم می خواندم و در کل یک دیوان حافظ و سعدی هم بیشتر نداشتم اما تقلا و تلاش نمودم و توانستم 114 بیت بدون هیچ گونه نگاشته های وزنی و ورود به عرصه ی تعالیم وزنی در شعر ، شعری بسرایم که بصورت بداهه هفتاد درصد وزن آن صحیح و مناسب باشد . این شعر 114 بیت و با نیت 114 سوره قرآن کریم سروده شد و در هر بیت نام یکی از سوره های مبارک قرآن کریم درج گردیده بود .
بعد از اینکه مورد استقبال قرار گرفتم کم کم وارد حیطه ی مطالعه ی شعری شدم . آغاز کردم به مطالعه ی کتبی در باب آرایه های ادبی و امثالهم . اتفاق مهمی که در آن زمان افتاد شعری بود که من از حاج محمود کریمی شنیدم . نکته قابل توجه برای من این بود که ایشان هم مداح هستند و هم در عین حال شاعر اند . من ورودم به عرصه مداحی از هفت سالگی و با شعار حسین حسین بود که روی پاهای استاد قرائتی این توفیق نصیبم شد . ما مسجد ابوذر بودیم . حاج آقا از من سوال فرمودند اسمت چیه ؟ با اینکه اسم من اسماعیل بود گفتم حسین و این اولین آغاز بود . اینکه من مداحی را آغاز نموده بودم و با توجه به علاقه ام ، به عرصه ی شعر هم وارد شده بودم ؛ آن شعر حاج محمود کریمی که فرموده بودند :
ن و قلم نبی است و مایسطرون حسین
طاق فلک علی است به عالم ستون حسین
؛ این شعر جرقه ای بود تا برای من ایجاد انگیزه کند و من در هر دو عرصه ی مداحی اهل بیت (ع) و شاعر بودن جمع نمایم . با آن شعر بود که فهمیدم ؛ می شود هم شاعر بود و هم مداح .
ورود به عرصه ی ذکر و مدح اهل بیت (ع):
وارد هیئت ها شدم . هم به عنوان مداح و هم به عنوان شاعر . هم شعر می گفتم و هم سبک می ساختم و هم خودم در هیئات اجرا می کردم . حدودا پیش دانشگاهی بودم که وارد حلقه های حاج غلامرضا سازگار شدم . البته خدمت اساتید دیگری هم مانند حاج مصطفی خرسندی و دیگر اساتیدهم تلمذ نموده ام .
من همان طور که قبلا گفتم به ابداع اثر بسیار علاقه مند بودم . بنده به شعر به قول آقای فاضل نظری به چشم هندسه نگاه می کردم چون رشته ام هم طوری بود که با اعداد و ارقام سرو کار داشت و دید من را نسبت به شعر هندسی کرده بود . در واقع من باید زلالی شعر حافظ و سعدی و مولانا و امثالهم را با هندسه ی کلام خودم می نوشتم و پیاده می کردم .
من شعر را در ابتدای ورودم به وادی شعر با مولانا و مثنوی اش خصوصا با آن 18 بیت معروف اولش شناختم . من روحیه ی عرفانی اشعار مولانا را بسیار دوست داشتم و همین مطلب باعث شد من به سمت شعر آئینی کشش پیدا کنم . خیلی ها وقتی پا به عرصه شعر می گذارند از زلف یار شروع می کنند تا ببیند به کجا خواهند رسید . من مقالات استاد قیصر امین پور را می خواندم و خیلی جاها مطالب و مقالات ایشان برای من راهگشا بود . من چون ابداع و خلق را خیلی دوست داشتم یک روز در جلسه ی حاج آقای سازگار ایشان تیر خلاصی را زدند و ایشان فرمودند اگر عنایت و نظر از عالم بالا و اهل بیت نباشد هیچ کدام از نوکری های ما به درد نمی خورد .
من ابتدا عاشقانه سرا بودم اما ترم دوم سوم دانشگاه بودم که مسیر و خطم تغییر کرد . من بعد از شهادت مصطفی احمدی روشن تازه خودم را شناختم در واقع من را مصطفی انقلابی کرد . من فضاهای مختلفی را درک کرده بودم و جلسات مختلف شعری و هیئتی می رفتم اما شهادت مصطفی احمدی روشن و فضای دانشگاه شریف باعث شد رویکرد شعری من انقلابی شود . حالا اسماعیل شبرنگ به دنبال خلق کردن و ابداع صرف نبود . او خلق اهل بیتی انقلابی را هدف قرار داده بود . من معتقد بودم شعر اسماعیل شبرنگ باید حرف بزند ؛ بیان داشته باشد . ما بعد از قیصر امین پور محمد علی مودب را داریم ، میلاد عرفان پور و محمد مهدی سیار را داریم . اشعار این ها حرف می زنند من شعر عاشقانه را کلا کنار زدم و عهد کردم شعر باید عاشقانه هایی برای امام حسین (ع) و زهرای اطهر (س) و اهل بیت (ع) باشد . این عشق ستودنی است ، این عشق کهنه نمی شود . زمانی که از بالا دستت را می گیرند دیگر کار درست می شود .
همین بود که ما تمام هم و غم مان را برای شعر اهل بیت (ع) گذاشتیم . حقیقت این است که ما اقدامی می کنیم اما دستگیری ازعالم بالاست و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی . در بستر این جریان ها، اشعار من اهل بیتی و سپس انقلابی شد و در این مسیر رفیق های خوبی هم پیدا کردم . مصطفی احمدی روشن ها رفیق من شدند. شما نگاه به شعر از آخر مجلس شهدا را چیدند بکنید . یک شعر از شیراز و از یک جریان دیگر به دست آقا می رسد . آقا بغض می کنند و همین بغض پسر فاطمه دل امام زمان (ع) را به دست می آورد و این امام معصوم (ع) است که آن محبت ها را جاری می سازد. این نشات گرفته از اخلاص و انقلابی بودن و نماز اول وقت میلاد است . من با میلاد مانوس بودم و می دانم که می گویم .
حرف تا عمل :
اسماعیل شبرنگ شعر گفتن برای امام حسین را آغاز نمود اما اسماعیل چقدر امام حسینی شده است ؟ به قول استاد ما می فرمود از امام حسین (ع) ما تا امام حسین(ع) واقعی یک امام حسین (ع) فاصله است. لذا من فاصله خود را درک کردم و گفتم باید فاصله ام را از اربابم کمتر کنم . چون به توفیق الهی در هیئت مداح هم بودم تلفیق شعر و مدح اهل بیت باعث شد فضای شعری ام هم پاک شود و جلا پیدا کند. لذا اسماعیل شبرنگ یک مداح و شاعر انقلابی اهل بیت شد که فهمیده است باید اهل عمل و رفاقت با اهل بیت (ع) هم باشد.
ثمرات فعالیت ها :
همه ی این ها ثمرات مختلفی داشته است . اولین ثمراتش ثمرات شخصی بوده است. وقتی مهری به شما زده شود بسته به نوع آن مهر شما اعتبار پیدا خواهید کرد.اولین و مهم ترین ثمره ی همه ی مباحثی که گذشت این بود که مهر نوکری امام حسین (ع) به من خورد. وقتی به خود آمدم دیدم چندین سال است که توفیق نفس زدن برای اهل بیت (ع) را پیدا کرده ام . در جلسه ای که به عنوان برگزیده به اصفهان دعوت شده بودم و خدمت آیت الله ناصری و آیت الله مظاهری هم رسیدیم ؛ من آنجا این را گفتم :
نفسم با دم یا فاطمه سازش دارد زندگی با غم زهراست که ارزش دارد
پای این نوکری ام دیده ام امضایت را من بمیرم چقدر دست تو لرزش دارد
وقتی من خدمت آیت الله ناصری و مظاهری حفظهما الله رسیدم در آنجا به خود گفتم ؛ این ها کجایند و من کجا ؟
لذا جای امید و مهم ترین ثمره را همین نوکری می دانم و روی هم رفته به این نتیجه رسیدم که باید با تمام قوا این علم نوکری را به دست بگیرم و حرکت نمایم و ملزومات نوکری را در خودم پیاده نمایم . یادم هست حاج آقای خرسندی می فرمودند : ما آمده ایم مشهور شویم یا با امام حسین (ع) محشور شویم.
ثمره های دوم ثمره های اجتماعی بود . من در هیئات بصورت فعال شروع به فعالیت نمودم . هم شعر می نوشتم و هم سازنده ی سبک بودم و در هیئات مختلفی پخش و استفاده شد . اگر بعضی از آن ها را نام ببرم ، بسیاری آن را خواهند شناخت اما من نام نمی برم . کار به جایی رسید که ما به نتیجه رسیدیم این کارها را مدون نماییم . بحمدالله این اشعار در مجموعه ای به نام شمیم سرخ مدون شد و تا به امروز چهار دوره به چاپ رسیده است و ان شالله مجموعه پنجم هم در راه است.
من دوست داشتم برخی از اشعارم را بصورت مستقل به چاپ برسانم . اقداماتی هم انجام شد که خاطره ای را در این حیطه به خاطرم رسید که برایتان تعریف می نمایم . ما اسم مجموعه را چیزی انتخاب کرده بودیم که قید سبز داشت . اما این اشعار با توجه به اینکه آیینی ؛ انقلابی و ولایی بود اما در پس چهار انتشارات ماند . خدا لعنت کند بانیان فتنه 88 را که مضراتی به کشور رساندند تا اینکه برای جلوگیری از سوء تفاهم ها و برداشت های غلط لازم باشد تا این حد حساسیت به خرج دهیم .
خدا را شاکرم که مجموعه های چاپ شده از آثار بنده مورد استقبال قرار گرفت و پس از آن در جشنواره های مختلفی هم دعوت شدم .خیلی جاها دعوت می شوم اما گاهی به جهت فضای کاری ام نمی توانم شرکت کنم گرچه اهتمامم بر این است که جایی را از دست ندهم و تا جایی که می توانم در جلسات شرکت کنم البته بی سرو صدا بودن را بیشتر می پسندم . اینکه بی سرو صدا امام زاده علی اکبر (ع) و مسجد ارگ و جاهای دیگر بروم و اشک بریزم را بیشتر دوست دارم.
یک توصیه برای علاقه مندان شعر :
من نکته ای را در فضای شعر بگویم و آن این که الحمدلله و به برکت فضای مجازی امروز همه شاعر اند و یا بهتر بگویم علاقه مندان به این عرصه بیشتر شده اند و یا بیشتر نمود پیدا کرده اند . من به این دوستانم عرض می کنم که در فضای شعر اگر کسی هدف نداشته باشد و برای هدفش تلاش نکرده باشد به جایی نخواهد رسید حتی اگر شعر یا مجموعه ای گل کند و در کل ایران هم منتشر شود . این ها دلیل نیست باید دید شعر ما از بالا چقدر خریداری شده است ؟
من از دوستان علاقه مندم خواهش می کنم بیایند و در حلقه ها و جلسات قرار بگیرند . اساتید ما هستند . ما شاگردی نکرده ایم که آن ها برای ما استادی نکرده باشند . برخی می گویند من چرا بروم و شاگردی فلان استاد بزرگ شعر را بکنم چرا که او اصلا مرا تحویل نخواهد گرفت . خیر اینطور نیست باید گفت شما شاگردی خود را اثبات کنید آنها مقام استادی شما را خواهند داشت . پس چه طور شد ما رفتیم برای شاگردی و برایمان استادی کردند ؟ من حتی کاری با شعر هم ندارم اما نفس اساتید هم مهم است . ما باید اول اهل بیتی شویم و بعد سراغ شاعر شدن برویم .
توصیه ی دیگرم این است که ما جوانان اصلا نباید عجله کنیم و اگر من امروز چهار مجلد شعر چاپ کرده ام علتش این بوده است که بگویم استید معظم عرصه ی شعر لطفا ، ایراد مرا بگیرید وگر نه من ادعایی ندارم و هرچه هست لطف حضرات معصومین (ع) است . شعر را باید تخصصی دنبال کرد و باید در اصول و چهارچوب حرکت کرد و گرنه ممکن است خدایی ناکرده به چاه بیفتیم . چون چاه هایی دارد که در صورت گرفتاری ممکن است حالا حالا ها بیرون نیاییم.
اگر کسی می خواهد شعر را بشناسد من یک کلید به او می دهم . در کنار صفای باطن و اصل تهذیب سه اصل را مورد توجه داشته باشند .
1- تخیل 2- خلاقیت 3- نو آوری و این ها مویرگی با هم فاصله دارند اما شاه کلید کار هستند .
طرح یک خاطره:
من از هفت سالگی وارد فضای هیئت شدم . مادرم سفره ی ام البنین را بسیار ارادت داشت و ما در منزل هم روضه داشتیم . ما در کودکی تکیه می زدیم حتی با اقل امکانات . من دوستی داشتم که با سید مهدی طباطبایی همان حافظ معروف رفاقت داشت و ما در کودکی پای حرف های ایشون می نشستیم . خاطرم هست در کودکی یک شب خانواده مرا گم کردند و پس از رجوع من به منزل وقتی سوال کردند کجا بودی ؟ گفتم دیشب به عنوان نگهبان در تکیه ی کوچه خوابیده بودم . همه ی این خاطرات و وقایع شیرین باعث شد من بیش از پیش دنبال یک گم شده ای بگردم . من در عالم شعر که گفتم دنبال یک ابداع و خلق بودم اما در عالم مداحی می گویم دنبال یک گم شده ای بودم .
از حدود نه سالگی در کلاس های مداحی شرکت می کردم . همان کلاس ها من را راه انداخت و من کم کم وارد فضای مداحی شدم . از روضه خانگی و محلی بگیرید تا جلسات بالاتر ، تا اینکه به لطف خدا هیئتی به نام محبان الحسین (ع) را راه انداختیم که هنوز هم هفتگی های آن هیئت دایر است . تشویق ها و دعای خیر پدر و مادرم که بدرقه ی راهم بود خیلی موثر بود .
شعر و انقلاب :
واقعیتش وقتی وارد فضای هیئت و شعر شدم دیدم که بسیاری از مبانی انقلاب و شهدا را میشود در این فضا گفت و تبیین کرد . دنبال چاره برای تحقق این امر بودم تا اینکه به عنوان مداح با کاروان راهیان نور راهی کربلای ایران شدم . دل را بردم به سمت دوکوهه و طلائیه و شلمچه .
من از ابتدا می دیدم فرق بین دو نوع سبک را یعنی سبکی که کاری با انقلاب و شهدا ندارد و سبکی که بدان تعلق خاطر دارد فلذا می گویم باید جانب تعادل رعایت شود و ما نه تفریط ببینیم و نه افراط . یعنی همه باید بدین برسیم که باید هیئت و مداحی ما انقلابی حسینی باشد . ما انقلاب حسینی و حسین انقلابی را دوست داریم و همه ی این ها از انقلاب اسلامی ما و نهضت 15 خرداد شکل گرفت . ما مدیون امام و شهدا هستیم و هرکسی در حیطه ی خودش باید دینش را به امام و شهدا و انقلاب ادا نماید . دانشجو با درس خودش ، شاعر با شعرش ، مداح با گفتمانش ، استاد با تدریسش هر کسی باید دین خود را به انقلاب ادا نماید.
من به عنوان یک جوان ، مجرای انقلاب را برای حرف زدن ، خلق کردن و کار کردن انتخاب کردم . من موظفم حتی در جایی که حرفی از شهدا و مقام معظم رهبری نیست با اشعار و اجرای خودم یادی از شهدا کنم و ذکر رهبرم را زنده نمایم . البته هزینه هم باید داد و من شخصا سر همین موضوع سه چهار هیئت را تعطیل کردم و نرفتم . اشتباه است من در هیئتی بخوانم و در آن هیئت کار برای انقلاب نکنم . خب شعرم را هنری تر می کنم ، زیبایی های شهدا را بیشتر نمایش می دهم و بنده دیدم که اتفاقا از بالا هم دستگیری می کنند و اگر ما اهل گناه معصیت نباشیم الطاف و دستگیری های آن ها بیشتر به ما خواهد رسید .
کسانی در فضای هیئت وجود داشتند که حرفی از امام و انقلاب نمی زدند اما دیدند و رسیدند که باید از انقلاب بگویتد و و قتی وارد این فضا شدند هم دستگیری ها را دیدند و هم زیبایی این فضا را حس کردند .
ما باید به همه بگوییم که انقلاب ما ادامه ی همان نهضت کربلا است منتها با یک ارض و محل جدید و با یک یوم و روز جدید و گاها با موضوعات جدید اما انفجار نور انقلاب را باید از عاشورا و در ادامه ی همان نهضت بدانیم.
آسیب شناسی :
من چند نکته هم در باب آسیب شناسی هیئات بگویم . این که عده ای بدون هیچ هدف و مشی صحیحی حرکت کنند قطعا زمین خواهند خورد . ما باید هدف داشته باشیم . کسی که هدفش انقلابی خواندن است اولا از تفریط و افراط پرهیز کند و هرچیزی را در جایش و به مقدار آن حتما ادا کند . انقلابی خواندن یعنی مداح مستمع را با شهدا آشنا کند . با معارف حسینی آشنا کند . با احکام فقهی و معارف دینی آشنا کند . انقلابی خواندن یعنی ذیل خواندنش دشمن شناسی حسینی را آموزش بدهد . مداح و شاعری که هنوز خود حق را نشناخته است چگونه می تواند محور حق را به مستمعانش یاد بدهد و سنسور های مغز آنان را نسبت به حق و باطل فعال کند . اصلا کربلا یعنی درس حق و باطل شناسی .
امام حسین علیه السلام در جواب فرزند معظمشان که از شهادتشان سوال کردند فرمودند آیا ما بر حق هستیم یا خیر و فرمایشاتی را ایراد فرمودند . همه ی این ها یعنی درس حق و باطل برای تاریخ بشریت . امروزه هیئت هایی به عنوان الگو هستند که حقیقتا راه را نشان می دهند و مسیر حق و با طل را مشخص می کنند هیئت دکتر میثم مطیعی ، حاج منصور ارضی ، حاج محمود کریمی و برخی هیئات دیگر نمونه هایی از آنان اند .
ما امروز ،آقا بالاسر داریم :
ما امروز پیر و مرشد و آقابالاسر داریم که مسیر حق را برای ما ترسیم می کند و این وظیفه ی ماست که آن را ادامه دهیم و به تکالیف خود عمل کنیم . شما شاگردان همین مکتب انقلاب را ببینید که امروز در جاهای مختلف جهان ، علم اسلام ناب و انقلاب را به دست گرفته اند . چرا باید من مداح این حقایق را نگویم و چرا باید روشنگری نکنم و سکوت اختیار نمایم .
امروز ، همان نهضت حسینی از قیام و انقلاب 57 آغاز شده و هم استمرار دارد و هم استمداد می طلبد و مانند امام حسین (ع) فریاد هل من ناصر سر می دهد . حال این ما هستیم که لبیک می گوییم یا پشت گوش می اندازیم .
اگر فردی بخواهد وارد فضای مداحی شود باید بداند که اساتید ما هستند و باید ابتدا شاگردی بزرگتر ها را کرد . نیاز هم نیست در جلساتی شرکت کنند تا مدرکی کسب کنند همین جلسات مسجد ارگ و جلسات ساپیر اساتید ما کلاس درس است . فضاهای مجازی و وسایل ارتباط جمعی هم تا حد زیادی کار را برای کسانی که ممکن است این جلسات را در دسترس نداشته باشند سهل کرده است .
اما نکته مهم اینجاست که مداح تا خود را نسازد دیگران را نمی تواند بسازد . مداح تا حق را نشناسد تا بر اخلاق و تهذیب خودش تاکید نداشته باشد؛ تا نمازش در جای خودش نباشد نمی تواند جمعی را رشد دهد . مداح باید با افرادی که رفاقت می کند و در محیط هایی که وارد می شود دقت داشته باشد . مداح اگر اهل خود سوزی باشد نمی تواند موثر باشد . فضای مداحی فضای مقدس و پاکی است و به قول حاج منصور ارضی باید مثل آب بود یعنی هم خودت پاک باشی و هم پاک کننده باشی . یک مداح آیینه ی امام حسین (ع) باید باشد . امام صادق (ع) فرمودند : کونوا لنا زینا و لا تکونوا علینا شینا یعنی مایه ی سرافرازی و زینت ما باشید نه اینکه مایه ی آبرو ریزی ما اهل بیت گردید .
ورود به عرصه ترانه آئینی و انقلابی :
من در وادی ترانه هم ورود داشته ام . . شاید قبل از اینکه موسیقی ارزشی به بازاربیاید ما در حال بررسی ایده های تحقق آن بودیم البته عده ای از دوستان عمل کردند و زودتر بدان رسیدند و ما هنوز در حال بازی با ایده ها بودیم . وادی ترانه ، هم با صدا مرتبط است و هم با شعر . ترانه ی عاشقانه خیلی به بنده پیشنهاد شد اما هیچ کدام را نپذیرفتم . من در وادی ترانه ی انقلابی و آئینی قدم گذاشتم . تا به امروز هم حدود هشت ، نه کار ترانه از بنده بیرون آمده است . من هم در بخش ترانه و هم در ملودی و هم در شعر به ترانه های مذهبی و انقلابی کار داده ام . البته بیشتر دوست دارم خودم بخوانم و در این فضاهم می شود وارد کار انقلابی و آئینی شد . البته من در فضای ترانه برای خودم خط قرمز مشخص کرده ام . اصل اول برای من شرعی بودن ، انقلابی و آئینی بودن کار است . حتی در بحث اهنگ به دوستان صاحب کار خط قرمز را که فتوی رهبری است تذکر می دهم .
به عنوان مثال امروز کارهایی برای مدافعان حرم شده است . کار برای مدافعان حرم باید پر رنگ شود و دیده شود گرچه بدانیم در آینده ثمر خواهد داد . من ترانه ای با عنوان جغرافیای سرخ نوشتم که در همان ایام و بحبوحه جنگ یمن انجام شد و این گونه کار ها مطلوب است .
من در همه ی سه عرصه ای که ورود یافتم ابداع و خلق اثر را بسیار علاقه داشتم و در هر سه حیطه ، آئینی و انقلابی بودن را هدف قرار داده ام .
جمع بندی :
هدف ما در هر سه حیطه ی شعر ، مداحی و ترانه یک چیز است . و آن هم اهل بیت (ع) و راه حضرات است . ما باید سعی کنیم سخنان و سیره ی اهل بیت را خصوصا در مسائل روز به زبان هنر بیان کنیم یعنی بگوییم اگر در فلان مسئله ی روز امام حسین (ع) بودند چه می کردند و در واقع راه عاشورایی و اهل بیتی چیست . دوستان ما بخوانند معارف اهل بیت و مقاتل را . با رحمت واسعه ارتباط داشته باشند .
روح های ما درگیر و زندانی است باید با برکت قرآن و اهل بیت (ع) خود را آزاد و حر نماییم . اگر تکلیف خودمان را روشن نکنیم ممکن است روضه خان حضرت زهرا (س) باشیم اما سر از لس آنجلس در بیاوریم . نان انقلاب را بخوریم اما سر از نیویورک در بیاوریم .
در برهه ای قرار داریم که وظایف ما بسیار سنگین است . اگر پیچ بپیچد ما نپیچیم به انتهای دره سقوط خواهیم کرد . باید همگام با این پیچ و با همراهی یک راه بلد حرکت نماییم . آخر این راه هم شهادت است و شهادت یعنی حیات . پس چرا برای دین و انقلاب حرف نزنیم و حرکت نکنیم . ما از عشقی می گوییم و می نویسیم که منتهی به خدا می شود .
بیدل دهلوی :
هر دل که ز درد دین اش افسونی هست با داغ حسن اش غم افزونی هست
هرگاه ز خاک کربلا سبحه کنند در گردش آن چکیدن خونی هست
از همه اساتید و رفقا و پدر و مادرم تشکر می کنم و به عنوان حسن ختام شعری را از اشعار خودم تقدیم می کنم :
در پس ابر های دلتنگی آسمان نگاه من تر شد
حال و روز مرا تماشا کن پدری را ببین که مضطر شد
هر شب جمعه غرق بی تابی یاد تو در بهشت زهرا و
در و دل با شهید گمنامی که برایم تمام باور شد
قاب عکس تو را که میبینم یاد روز وداع می افتم
لحظه ی آخری که می رفتی در دل اهل خانه محشر شد
پسرم ای عصای پیری من رفتی و دیر کرده ای اما
از تو حالا برای من آوردند پیکری را که مختصر تر شد
دو سه تا استخوان خاک آلود چفیه و یک پلاک خون آلود
از کجا آمدی که اینگونه همه ی کوچه ها معطر شد
صبر من در شهادت پسرم به فدای دل صبور حسین
به فدای دلی که در مقتل سوگوار علی اکبر شد
سرو بالا بلند من آخر زیر رگبار بی امان تگرگ
تکه تکه به روی خاک افتاد مثل مولای خویش بی سر شد
جنگ ما تا ظهور پا برجاست با جهادش همیشه پیروز است
آن کسی که همیشه سرباز راه سرخ امام و رهبر شد
صبرشان درس استواری داد پدرانی که عهد خون بستند
مادران بهشت شهدا برکت انقلاب ما هستند